عبدالله بن عبدالمطلب
پدر پیامبر اکرم(ص) | |
اطلاعات کلی | |
---|---|
لقب/کنیه | أبوقشم • أبومحمد • ابواحمد • ذبیح |
مذهب | یکتاپرست |
نسب | قبیله قریش از نسل حضرت ابراهیم(ع) |
خویشاوندان سرشناس | عبدالمطلب(پدر) • آمنه بنت وهب(همسر) |
زادگاه | مکه |
وفات | دو ماه پس از ولادت رسول خدا(ص) |
محل دفن | مدینه • دارالنابغه |
اطلاعات دیگر | |
پیشه | بازرگان |
عَبدالله بن عبدالمُطَّلِب، پدر پیامبر اکرم(ص) کوچکترین پسر عبدالمطلب. او به پیشه بازرگانی مشغول بوده و قبل از تولد فرزندش، و به گفته برخی، اندکی پس از تولد او، درگذشته است. بنابر نظریه شیعه، عبدالله موحد بوده است.
نسب و کنیه
عبدالله کوچکترین پسر عبدالمطلب بود. او، ابوطالب (پدر امام علی(ع))، زبیر و پنج نفر از دختران عبدالمطّلب از یک مادر یعنی فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی بودند.
کنیه او را «أبوقشم» و «أبومحمّد» و «ابواحمد» و لقبش را «ذبیح» نوشتهاند.
تبارنامه پیامبر اسلام | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
داستان ذبح
براساس منابع عبدالمطلب نذر کرده بود اگر خداوند ده پسر به او بدهد، یکی از آنان را در راه خدا و در کنار خانه کعبه قربانی کند. هنگامی که تعداد پسران او به ده رسید، برای انجام نذرش قرعهانداخت و قرعه به نام عبدالله افتاد؛ اما مردم با این عمل مخالفت کردند. تصمیم بر این شد که عبدالله را با ده شتر برابر کنند، آنگاه میان آنها قرعه بزند، اگر به نام شتران درآمد که عبدالله نجات یافته و شتران را بکشند و اگر به نام عبدالله درآمد، ده شتر دیگر اضافه کنند و قرعه بزنند و همچنان بر شتران بیفزایند تا وقتی که قرعه به نام شتران درآید. قرعه تا ده بار ادامه یافت تا در نهایت هنگامی که بین عبدالله و صد شتر قرعه کشیدند، قرعه به نام شترها درآمد.
در روایتی منسوب به پیامبر(ص) به لقب «ذبیح» به معنای قربانی اشاره شده است: «أنا ابنُ الذَبیحَین: من فرزند دو قربانیام». از امام رضا(ع) نقل شده که منظور از دو قربانی یکی اسماعیل و دیگری عبدالله است.
برخی پژوهشگران تاریخ اسلام از جمله علی دوانی ماجرای نذر عبدالمطلب را افسانه و ساخته ذهن امویان میدانند که به قصد لطمهزدن به پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) ساخته اند.
ازدواج با آمنه
طبق برخی نقلها، در همان روزِ ماجرای قربانی و پس از قربانی کردن یکصد شتر، عبدالمطلب عبدالله را برداشت و یکسر به خانه وَهَب بن عبد مَناف رفت که در آن روز بزرگ قبیله خود یعنی قبیله بنی زُهره بود و دختر او آمنه بنت وهب را که در آن روز بزرگترینِ زنان قریش از نظر نسب و مقام بود، به ازدواج عبدالله درآورد؛ ولی طبق گفته برخی دیگر، این ازدواج یک سال پس از داستان ذبح عبدالله انجام شده است.
ایمان عبدالله
مسلمانان درباره ایمان عبدالله اختلاف نظر دارند. گروههایی از اهل سنت او را کافر میدانند؛ اما بیشتر عالمان شیعه (و برخی مدعی شدهاند همهٔ علمای امامیه) معتقدند اجداد پیامبر تا آدم(ع) همگی یکتاپرست و مؤمن بودهاند.
امام صادق(ع) میفرماید: «جبرئیل علیهالسلام بر پیغمبر نازل شد و گفت:ای محمد! پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: من آتش دوزخ را حرام کردم بر پشتی (صُلب) که تو را فرود آورد، و شکمی که به تو آبستن شد و دامانی که تو را پروراند: آن پشت، پشت عبدالله بن عبدالمطلب است و شکمی که به تو آبستن شد، آمنه بنت وهب و اما دامانی که تو را پروراند، دامان ابوطالب ـ و طبق روایت ابن فضال ـ و فاطمه بنت اسد است».
درگذشت
وفات عبدالله بنابر نظریه مشهور، پیش از میلاد رسول خدا بوده است؛ اما یعقوبی همین نظریه مشهور را خلاف اجماع و به موجب روایتی از امام صادق(ع)، وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است. کلینی نیز همین قول را برگزیده است ۲۸ ماه پس از ولادت پیامبر و هفت ماه پس از آن هم نقل شده است. به علاوه مسعودی قول یک ماه پس از تولد و سال دوم تولد را نیز نقل کرده است.
علت وفات عبدالله را در مدینه چنین نوشتهاند: عبدالله برای تجارت با کاروان قریش رهسپار شام شد و در بازگشت بر اثر بیماری، در مدینه در نزد دائىهاى پدرش طايفه «بنى النجار» یک ماه بستری بود و در بيست و پنج سالگى در خانهاى معروف به «دارالنابغه» وفات كرد. چون کاروان قریش به مکه رفتند و عبدالمطّلب از حال وی جویا شد، بزرگترین فرزند خود حارث را نزد وی به یثرب فرستاد، اما «حارث» هنگامی به یثرب رسید که «عبدالله» وفات کرده بود. از «عبدالله» کنیزی به نام «ام أیمَن »، پنج شتر، یک گله گوسفند، شمشیری کهن و پولی نیز به جای ماند که رسول خدا آنها را ارث برد.
بارگاه عبدالله
به نقل منابع تاریخی، قبر عبدالله، همراه شماری قبر دیگر در محلی در مدینه مشهور بهدار النابغة بوده است که اکنون در توسعه غربی مسجد، داخل مسجد شده است. بیشتر پژوهشگران در این که او در مدینه درگذشته تردید نکردهاند و آنگونه که شهرت یافته، قبر او در محلّی بوده که بعدها بهدار النابغة شهرت یافته است. از این محل، عکسهایی بر جای مانده و در حال حاضر، در مسجد النبی(ص) قرار دارد. نایب الصدر شیرازی در سال ۱۳۰۵ق از این محل دیدن کرده و اشعار ترکی که در آنجا نوشته شده بوده، در کتابش آورده است. بر اساس این اشعار، قبر در گنبد و بارگاهی بوده که در سال ۱۲۴۵ ق. ساخته شده است. به نوشته ابراهیم پاشا رفعت مصری قبر ضریح داشته است.
جز نایب الصدر شیرازی، از نویسندگان فارسی زبان، فرهاد میرزا و سید اسماعیل مرندی و شماری دیگر از سفرنامه نویسان، بارگاه عبدالله را یکی از بارگاههای مدینه معرّفی نمودهاند. با اینکه وهابیان پس از تسلّط، همه بقعههای موجود در بقیع و خارج بقیع را تخریب نمودند امّا ساختمان بقعه عبدالله تا سال ۱۳۵۵ش همچنان باقی بوده است.
زیارت قبر عبدالله بن عبدالمطلب در مدینه مستحب شمرده شده است.
پانویس
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۳.
- ↑ ابن هشام، السیره، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۲۲.
- ↑ دوانی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۵۴.
- ↑ ابن هشام، السیره، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۲.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ۷۵.
- ↑ .
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد۱، ص۱۶۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، جلد۲، ص۱۰.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵ ، ص۱۲۵.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۱۹۶.
- ↑ عزالدین، ابن الأثير، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۱۰ و محمدبن جرير، تاريخ الامم والملوک،ج۲،ص۸.
- ↑ مجلسی، بحار، ج ۱۵ ، ص ۱۲۵ ، ابن اثیر، اسد الغابه، ج ۱ ، ص۲۱.
- ↑ نک: سفرنامه، ص۲۳۲.
- ↑ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۵۲.
- ↑ صبری پاشا، مرآت الحرمین، ج۴، ص۷۰۸.
- ↑ سفرنامه، ص۱۵۲.
- ↑ مرندی، «گزارشی از مدینه و بقیع در سال ۱۲۵۵»، فصلنامه میقات حج، ص۱۱۷.
- ↑ کاشف الغطاء، قلائد الدرر فی مناسک مَن حَجّ و اعتمر، ص۱۱۴.
منابع
- آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم، تجدیدنظر و اضافات و کوشش: ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸ش.
- ابن هشام، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویة، ابراهیم ابیاری و دیگران، بیروت، دار المعرفة، بی تا.
- ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بيروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵.
- العاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، ۱۴۲۶ق.
- جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، قم، نشر مشعر، ۱۳۸۴ش.
- دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۷۳ش.
- ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، قاهره، دار الحدیث، ۱۴۲۷ق/۲۰۰۶م.
- صبری پاشا، ایوب، موسوعة مرآت الحرمین الشریفین و جزیرة العرب، قاهرة، دار الآفاق العربیة، ۱۴۲۴ق.
- کاشف الغطاء، احمد، قلائد الدرر فی مناسک من حج و اعتمر، نجف: مؤسسه کاشف الغطاء، بی تا.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث، ١٤٠٣ق/١٩٨٣م.
- مرندی، سید اسماعیل، «گزارشی از مدینه و بقیع در سال ۱۲۵۵»، فصلنامه میقات حج، دوره۲، شماره۵، پاییز۱۳۷۲.
- مسعودی، التنبیه و الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوى، قاهره، دار الصاوی، بى تا.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا.